پيشنوشت۱: خيلي از دوستان در اين چند وقت به خاطر پستهاي عجيب غريب و دير آپ كردنم نگران حال من شده اند. اول اين كه از همه ي دوستان تشكر مي كنم و سپس عذرخواهي.
احساس مي كنم خداوند مرا همچون ريگي در دريايي بزرگ انداخت و من پر از تشويش بر سطح دريا دايره هاي بي شمار پديد آوردم. به ته دريا رسيدم و آرام گرفتم و در سكوت و تنهايي دريا غوطه ور شدم تا شايد حكمت كارهايش را بفهمم. خداوند!!! يك روز تمام روزهاي سخت زندگي را سرش داد مي كشم. بعد مي بخشمش و توي آغوشش گريه مي كنم و به خواب مي روم و مطمئنم كه نوازشم مي كند. بله حتم دارم كه نوازشم مي كند...
اين پست را بيشتر براي رفع نگراني دوستان مي گذارم و كمتر براي اين كه مطلب مفيدي است...
پيشنوشت۲: مي توانستي نماني اما ماندي. مي توانستي نباشي اما بودي. سپاس كه هستي. سپاس كه بودي...
كتابي كه مي خواهم اين هفته، به شما معرفي كنم، "درك فيلم" نوشته ي «الن كيسبي ير» ترجمه ي بهمن طاهري است كه توسط نشر چشمه به چاپ رسيده است.
همانطور كه مي دانيم كيفيات بصري فيلم از عوامل متعددي مثل زاويهي ديد فيلمبرداري، عدسي ها، فاصله ي دوربين تا موضوع، قاب بندي، نورشناسي و ميزانسن و غيره تشكيل شده است.
ممكن است شما فكر كنيد كه اطلاعات داشتن در مورد اين عوامل فقط براي فيلمسازان اهميت دارد اما واقعيت اين است كه همه ي خصايص بصري براي تماشاگري كه در پي ديدن آن هاست قابل درك است و همين كه باز شناخته شوند مي توانند سرچشمه ي لذت وافري باشند كه از رهگذر فيلمها دريافت مي شود. در برخي فيلمها جايي كه كنش فقط با يكي دو عنصر بصري نشان داده مي شود بازشناخت آنها براي درك فيلم اهميت خطيري دارد.
بخش اول كتاب، فيلم را وسيله اي بياني معرفي مي كند و شامل چهار فصل است. در اين كتاب نويسنده با زباني ساده در فصل اول به شرح و تفسير عناصر تصوير، مي پردازد. نويسنده فصل دوم را به توضيح صدا شامل گفت و گو، موسيقي و جنبه هاي گواگون صداي فيلم اختصاص داده است.
در فصل بعد با عنوان انفعال سينمايي نويسنده به چگونگي درگير كردن تمام حواس مخاطب با استفاده ي هنرمندانه از عناصر كارگرداني مي پردازد. همانطور كه مي دانيم سينما فقط از راه تحريك قوه ي ديدن و شنيدن مي تواند تاثيربرانگيز باشد. هنر فيلمساز به اين است كه با ابزارهايي كه در دست دارد اين دو حس را چنان درگير كند كه خلا 3 حس ديگر تماشاگر را جبران سازد.
در فصل چهارم با نام ظرفيت هاي تماشاگر نويسنده با نظر به سينماي گودار شگرد بيگانه سازي برشتي در كارهاي او را توضيح مي دهد.
بخش دوم كتاب با رويكرد معرفي قدرتهاي تصويرگري سينما آغاز مي شود.
نويسنده در فصل پنجم از اين بخش، ديدگاه هاي سه نگره پرداز معروف را مورد بحث قرار مي دهد.
فيلمساز روسي سرگئي ايزنشناين جانب سبكي را مي گيرد كه متضمن گونه اي عدول تصوير روي پرده از واقعيت است. بنابر نظر مخالف آندره بازن، مورخ فرانسوي تلاشهاي هنرورانه تري در سينما حكايت از مطابقت دقيقي ميان تصوير سينمايي و واقعيت دارد. مشي ميانه بين عقيده ي اين دو را رودلف آرنهايم روانشناس و هنرشناس آلماني اتخاذ كرده است.
فصل ششم درباره ي اين موضوع است كه چگونه مي تواند چيزها را درون دنياي فيلم واقعي يا ناواقعي جلوه داد.
فصل هفتم به نوع ديگري از واقعيت سينمايي يعني فراواقعيت مي پردازد. بخش سوم كتاب با رويكرد تشريح نقد فيلم، سه فصل پاياني را در بر مي گيرد. در اين بخش تاكيد از راستاي ماهيت قالب بياني فيلم و واقعيت سينمايي به سوي نحوه ي كار منتقد با فيلم تمام شده همچون يك فراورده تغيير جهت مي دهد. يكي از كارهاي منتقدان، توصيف عنصرهاي سمعي و بصري فيلم ها و انفعال هايي است كه فيلم ها در تماشاگران پديد مي آورند.
در اين بخش نويسنده فصل هشتم را به توضيح سبك هاي سينمايي اختصاص داده است. فصل نهم تفسير انتقادي و ديالكتيكي را به اجمال توضيح مي دهد و فصل دهم معيارهاي ارزشي جمالشناختي فيلمها را شرح مي دهد. در اين فصل به شرح كيفيت "سينمايي" بودن پرداخته مي شود.
طرفداران ارزش گذاري فيلم بر اساس كيفيت "سينمايي" بودن معتقدند: فيلم بايد كاري انجام دهد كه فقط از عهده ي فيلم بر مي آيد و نه كاري كه در توان تاتر يا ادبيات يا رسانه ي ديگري هم هست. بنابراين سينمايي بودن متشكل است از چيزهايي نظير آشكار ساختن شخصيت و موقعيت به طور بصري و به مدد كيفيت صدا و نه با گفت گوها، خلق ميزانسن بيشتر با بهره گيري از حركت دوربين، زاويه ي فيلمبرداري و تدوين و نه به سادگي با چهره آرايي هنرپيشه ها يا لباس و دكور.
اميدوارم با خواندن اين كتاب و ساير كتابهايي كه در هفته هاي بعد پيرامون نقد يا درك يا تاويل فيلم معرفي شده و خواهد شد، به لذت عميق تري از درك فيلم دست پيدا كنيد.
***
اين كتاب جزو كتابهايي است كه خلاصه ي نكات مفيد آن به هيچ وجه با اصل كتاب برابري نمي كند بنابراين قويا توصيه مي كنم به جاي اكتفا به نكات مفيدي كه من از كتاب در آورده ام به خواندن اصل كتاب بپردازيد تا لذت ديدن فيلمها برايتان با درك فيلم دوچندان شود ولي از آنجايي كه ممكن است برخي افراد از ذيق وقت شكايت داشته باشند، نكات مفيدي كه براي شخص خودم از كتاب يادداشت كرده ام را به اجمال در ادامه ي مطلب ذكر مي كنم.
***
* تصاوير نگاتيو: براي تاكيد روي كيفيات غير واقعي (مثلا تمدني در آينده توسط گودار در آلفاويل) يا ايجاد صحنه اي خوفناك به كار مي روند.
* عدسي چشم ماهي ظاهر بي نهايت غير واقعي به چيزها مي دهد. هدف كارگردان از استفاده از اين عدسي القاي يك موقعيت غريب يا ديدگاه تحريف شده است.
* عدسي زاويه ي باز خطوط متجسم را در هم مي شكند. (مثلا خطوط قائم الزاويه ي چارچوبها) همين طور كه دوربين به سوي صحنه پيش مي رود اشيا تغيير شكل مي يابند و خطوط موجدار مي شوند و واقعيت مكاني كلا به ظاهر سيال مي گردد و محيطي تصوير مي شود كه قابل اطمينان نيست. در چنين فضايي وقتي امري خارج از روال عادي روي مي دهد ديگر جاي حيرتي باقي نمي ماند.
* عدسي عادي براي واقعي نشان دادن فضا استفاده مي شود و عموما بيشترين كاربرد را دارد.
* عدسي تله فتو: فاصله كانوني اش از هر عدسي نوع ديگري بلندتر است. در فيلم نيكولز به نام فارغ التحصي نمايي كه با عدسي تله فتو گرفته شده داستني هافمن را در خيابان هاي سانتا باربارا در حال دويدن نشان مي دهد كه مانع از ازدواج دختر مورد علاقه اش با مرد ديگري شود. دخل و تصرفي كه در شكل حركات هافمن صورت مي گيرد اين احساس را در ما پديد مي آورد كه او سخت دارد مي دود اما به هيچ جايي نمي رسد.
* عدسي هاي زوم: با تغيير فاصله كانوني وانمود مي كنند كه دوربين در حال نزديك شدن يا دور شدن از چيزي است. وقتي دوربين خود به جلو مي رود (روي ريل يا ابزارهاي ديگر) اشيا ي اطراف از كنارش رد مي شود و اين مسئله احساس عمق را براي تماشاگر ايجاد مي كند اما دوربين يا عدسي زوم به دليل ثابت نگه داشتن فاصله احساس عمق را فدا مي كند. اما زوم كردن قهرا توجه مخاطب را به موضوع معطوف مي سازد.
وضوح ناقص به اين منظور به كار مي رود كه هاله اي از احساسات عاشقانه بيافريند، فضايي از رمز و راز پديد آورد و يا احساسات ذهني يك شخصيت (ناهشياري، روان آشفتگي) را نشان دهد يا توجه تماشاگر را به يك قسمت از پرده جلب كند.
* زاويه ي رو به بالا، ناظر بر يك فضاي بسته: احساسي از به محدوديت در آوردن كنش هاي بازيگر را ايجاد مي كند. (همشهري كين 1941)
* نمايي كه دوربين از ازتفاع زياد به پايين نگاه مي كند حالت حيرت و جستجوگري را القا مي كند. (سرگيجه)
* زواياي غير عادي و كج بر سرشت نمايشي و عجيب و غريب فيلم تاكيد مي كنند.
* نماي نزديك ضرب آهنگ را كند مي كند.
* تصاوير خارج از قاب براي ايجاد تعليق و وحشت به كار مي رود. اين گونه تصاوير در ژانر وسترن هم كاربرد دارند. وقتي جهت اصلي حركت خارج از قاب به طرف تماشاگر است باعث مي شود تماشاگر در ماجرا شركت كند و كنشها ي حوزه ي خارج از قاب، يعني آنچه پشت دوربين روي مي دهد را مجسم كند. اكثر اوقات آنچه يك يا چند نما "خارج از قاب" به حساب مي آيد در نماهاي بعدي "درون تصويري" است.
* دوربيني كه روي دالي يا سطح متحرك ديگري كه از زمين فاصله دارد نصب مي شود باعث مي شود توجه تماشاگر به حركت دوربين منحرف نشود و حواسش از كنش بازيگر پرت نشود. دوربين روي دست احساس بودن در حل را به ما القا مي كند اما نما را از طبيعت نمايي يا واقع نمايي دور مي كند.
* كند نشان دادن كنش هاي بازيگر ممكن است احساس اساطيري بودند يا فوق بشري بودن را القا كند مثل از پاي در آمدن باني و كلايد در پايان فيلم.
* تدوين: قطع هاي مستقيم و خوش پرداخت در يكپارچگي فيلم نقش دارند.
* قطع جهشي: پاره از يك كنش حذف مي شود و در نتيجه تماشاگر فقط بخشي از حادثه را مي بيند. مثلا در نماي 1 شخصيتي به آرامي به سمت راست بر مي گردد و در نماي شماره 2 كاملا برگشته و آن سوي اتاق است. ممكن است اين حس به تماشاگر القا شود كه چيزي جا افتاده است و اغلب در فيلمهاي كمدي كرابرد دارد و در فيلمهاي خيال پردازانه كه يك رشته قطع هاي جهشي مي تواند كيفيتي غير طبيعي به حوادث ببخشد.
* قطع تدريجي: فيد: تصوير تدريجي محو مي شود (فيد اوت) تصوير تدريجا ظاهر مي شود (فيد اين) فيد اوت مي تواند در يك صحنه ي رمانتيك كارگردان را از شر سانسورچي نجات دهد و همه چيز را به تخيل تماشاگر واگذار كند.
* آيريس كردن: يك سطح مدور روي پرده سياه باز مي شود تا صحنه اي را نشان دهد (آيرس اين) يا سطح مدرور روي پرده ظاهر ميشود و صحنه را مي بندد. (آيريس اوت)
اين تكنيك در فيلمهاي اكسپرسيونيستي كاربرد دارد. دايره نمادي از اغتشاش است و آيريس كردن احساس آشوب نهفته را مي آفريند و تنش را ظريفانه افزايش مي دهد.
* وايپ: تصوير جديد به آرامي روي پرده به حركت در مي آيد و تصوير قبلي را بيرون مي كند.
* ديزالو: محو شدن تصوير قبلي و ظاهر شدن تدريجي تصوير جديد. هدف آن وحدت بخشيدن به فيلم است.
* (over lap)تداخل: پاره اي از كنش را كه پيش از قطع نمايش داده شده بود، دوباره بعد از قطع نشان مي دهند. اين نوع قطع آن را تصنعي نشان مي دهد. تداخل به منظور تاكيد به كار مي رود.
* انتقال بدون قطع: حركت چرخشي سريع دوربين در مسير افقي كه با سرعت زياد از روي يك شي يا مكان به جاي ديگري مي رود، سطح محو و تاري به وجود مي آورد كه معادل قطع است. اين نوع كار حس واقع گرايي اثر را كاهش مي دهد.
* قطع در حركت: در اين شيوه بازيگر يا سير حركت قبل و بعد از قطع، حركات مشابهي دارد. اين نوع كار احتمال اين را كه تماشاگر در حال تعقيب سير كنش متوجه عمل قطع نشود، افزايش مي دهد.
* عدم تشابه يا تضاد هم مي تواند مبناي قطع باشد. (در پدر خوانده مراسم تعميد و تبهكاريها يا تعمير كمين گاه خونبار.)
* تدوين بر اساس عدم تداوم: عدم تطابق نماها مثلا از نظر جهت حركت روي پرده، مثلا قهرمان به سمت راست پرده فرار مي كند و پليس او را به سمت چپ تعقيب مي كند. (در فيلمهاي گودار از اين نوع تدوين زياد استفاده شده است.)
* تدوين ريتميك: تدوين با كثرت برش كه منجر به تدوين يا ضرب آهنگ منقطع مي شود.
* قاب كاهي: حذف بعضي قاب هايي كه در تسلسل خود تشكيل يك نما را مي دهند. اين كار به كنش سرعت مي بخشد.
* قاب بندي مضاعف: هر قاب دوبار چاپ مي شود. به كنش زمان بيشتري مي دهد و حركت كند شده الق مي شود.
* باز ايستاندن قاب: القاي زمان از حركت بازداشته شده. فراموش نشدني كردن قاب تصوير.
* گفتارهاي خارج از تصير لحن واقع نماي بسياري از صحنه هاي فيلم را كاهش مي دهد.
* زمان مادي اشاره به سازمان يافتن سينمايي است كه حوادث با همان سرعت وقوعشان در دنياي بيرون سينما رخ مي دهد.
* زمان عاطفي يا انفعالي: رودادها چنان سامان مي يابد كه تاثيرهاي عاطفي معيني بر احساس ذهني تماشاگران از فرمان داشته باشد.
* سبك اكسپرسيونيسم بيشتر، فضا و حال و هوا را موكد مي كند تا جزئيات ملموس را. مشخصه ي ديگر اين سبك داشتن مايه اي حول مفهوم بيگانگي است.
شيوه ي جريان سال ذهن را مي توان گونه اي از شيوه ي بيان اكسپرسيونيستي دانست. جريان سيال ذهن عبارت است از سير بي وقفه، بي شكل و چند سطحي فعاليت ذهني كه در داستان نويسي در قالب تك گويي دروني نمود پيدا مي كند. از نمونه هاي آن مي توان به خشم و هياهوي فاكنر اشاره كرد و در آثار ايراني مي شود گفت كه صادق چوبك در سنگ صبور تا حدودي به آن نزديك شده است.