از آن زمان كه «خاقاني شرواني» با سرودن قصيده معروف «ايوان مدائن» ماجراي فروپاشي يك امپراتوري بزرگ و سقوط حيرت اور يك پادشاه را دستمايه عبرت آموزي قرار داده؛ قرنها گذشته است. با اين حال گويي فراخوان خاقاني براي عبرت گرفتن از سرانجام شوم حكومت مقتدر ساسانيان؛ آموزه اي زمان ناشناس و هميشگي است.

هان اي دل عبرت بين از ديده نظر كن هان

ايوان مدائن را آيينه ي عبرت دان

نزديك به چهارده سده پيش از اين؛ سپاهيان عرب به تصميم خليفه دوم و با شعار دعوت به اسلام به سرزمين ايران گسيل شدند و در مدت زمان كوتاه؛ بنيان هاي شاهنشاهي ساساني را فروريختند. تاريخ نگاران و نظريه پردازان در زمينه تحليل و تفسير و علت يابي شكست سپاه يزدگرد سوم و فرار زبونانه ي آن پادشاه و پناه جويي نافرجامش به آسيابان معروف بسيار گفته و نگاشته اند. اما صرف نظر از گونه گوني برداشتهاي اهل فن؛ يك موضوع در تمامي تحليلها مشترك است و آن استقبال توده مردم ايران از سپاه اسلام است و ابراز خرسندي از شكست پادشاه ساساني!

چگونه است كه ملتي بزرگ با آن پيشينه تمدن باستاني و برخوردار از سرزميني پهناور كه چندين كشور شرقي و غربي و شمالي و جنوبي ايران امروز را در بر مي گرفته و با آن دستگاه عريض و طويل كشوري و لشكري اش در برابر سپاهيان سرزميني كه تا پيش از اسلام به خشونت و وحشيگري شناخته مي شد؛ نه تنها به مقاومت و مبارزه جدي بر نمي خيزد؛ بلكه با اشتياق و استقبال پذيراي آن مي شود؟

حدود شصت سال پيش؛ شهريور 1320؛ سپاهيان بيگانه بدون كمترين اعتنايي به پادشاه ايران نه تنها وارد سرزمين ما مي شوند بلكه رضاخان را از سلطنت خلع و به جزيره‌ي دور افتاده اي در آفريقاي جنوبي تبعيد مي‌كنند. اين بار نيز واكنش مردم ايران عبرت انگيز است. با آن كه در پيشينه‌ي مردم اين سرزمين همواره روح وطن‌پرستي و اجنبي‌ستيزي جلوه‌گر بوده اما گويي مردم ايران سقوط يك ديكتاتور را هر جند به بهاي حضور موقت بيگانگان ترجيح مي‌دهند. اين بار نيز كمترين مقاومتي در برابر هجوم بيگانه؛ نه از سوي مردم و نه از سوي ارتش وفادار به شاه مشاهده نمي‌شود! چرا؟

و اينك تازه ترين شاهد اين داستان عبرت انگيز؛ ماجراي فروپاشي رژيم آهنين صدام.

درست است كه توانايي و تجهيزات ارتش عراق در مقايسه با قدرت جهنمي ارتش مهاجم بسيار اندك بوده اما از سوي ديگر حكومت صدام اساسا ماهيتي امنيتي نظامي داشته و از سالها پيش توانمندي هاي قابل توجهي چه از لحاظ لجستيكي و چه نيروي انساني فراهم ساخته است.

به راستي چه عاملي موجب شد كه با شتابي غافلگير كننده نه تنها حكومت آهنين صدام فرو ريزد بلكه مقاومت چنداني از سوي مردم عراق نيز مشاهده نشود؟

بي ترديد مردم عراق نيز همچون هر ملتي؛ دل در گروي استقلال وطن خويش دارند و حضور ناخواسته‌ي بيگانگانه را در كشور خود نمي پسندند؛ اما در عين حال عراقيان سقوط حاكمان بعثي را به بهاي حضور بيگانگان پذيرفتند و حتي به رغم آسيب‌هاي غم‌انگيزي كه در اين جنگ متحمل شده‌اند؛ از شكست حكومت خود شادمان و خرسندند. چرا؟

دندانه هر قصري پندي دهدت نونو

پند سر دندانه بشنو ز بن دندان

به گمان من پاسخ اين چراها در اين عبارت خلاصه مي شود:

حكومت‌ها؛ آن گاه كه از تسخير دلهاي مردم خويش ناتوان مي‌شوند؛ آن گاه كه اراده‌ي مردم را به چيزي نمي‌گيرند؛ آنگاه كه مشاركت مردم را در امور كشور برنمي‌تابند و سرانجام؛ آنگاه كه اقتدارگري را به هر شيوه؛ خواه پليسي؛ خواه پادگاني؛ و حتي خواه امنيتي؛ جايگزين عوامل مقبول مشروعيت خويش مي‌كنند؛ سپاه پنهان موريانه؛ رويگرداني ملي را بر پايه‌هاي بيگانه فرو مي ريزند و مردم به اميد آن كه نفسي تازه كنند؛ شادماني مي‌كنند.

عجب عبرت انگيز است داستان ايوان مداين.

احمدپورنجاتي- روزنامه همشهري يكشنبه بيست و چهارم فروردين هشتاد و دو