رویای_آزادی

زن، دفتری را که خریده بود پس آورد، کارمندم عصبانی شده بود و با یک لحن شاکی به او گفت: « نمی دونم، خانم اشترانی، جنس فروخته شده رو بی دلیل پس می گیریم؟»

گفتم: «چرا نمی گیریم؟ اگه امروز برده باشه با کمال میل پس می گیریم.».

یاد #نازلی_پرتوی افتاده بودم، #زندانی_سیاسی اوایل انقلاب که سالها بیشتر از حکم تعیین شده برایش، حبس کشید و اولین روزی که از زندان آزاد شده بود، رفته بود مغازه و جنسی خریده و پس داده بود تا #آزادی را باور کند.

شانزدهم شهوریور نود و هفت