سلام مي كنم به شما و تمام كساني را كه مي دانند چه عزتي دارد قلمي كه خداوند به آن سوگند ياد مي‌كند و آن را در راهي جز عشق به انسانيت نمي فرسايند.

مسيح عزيز، علت نگارش اين نامه متني است با نام " شاه كليد زندان زنان در دست زنان كابينه احمدي نژاد" كه ظاهرا در وبلاگ شخصي خود منتشر فرموده ايد و در اين متن با دلايلي كه نقدهايي به آنها وارد است اقدام احمدي نژاد در انتخاب وزراي زن را زير سوال برده‌ايد.

شايد حق با شما باشد كه احمدي نژاد واقعا قصد بها دادن به زنان را ندارد و به دنبال اين است كه با مخالفت بخشهاي سنتي از اجراي اين تصميم باز بماند و محبوبيت از دست رفته ي خود را نزد قشر روشنفكر به دست آورد، اما اين مسئله به خودي خود بد نيست.

اين يكي از دستاوردهاي دوره ي اخير است، اگر حرف شما صحيح باشد و احمدي نژاد بدون اعتقاد، به تكاپوي به دست آوردن دل روشنفكران افتاده باشد، يعني يك قدم عقب نشيني. يعني: كساني كه عنوان مي كردند كه خاتمي تبارها دست زنشان را گرفته اند كه راي بياورند و زن بياورند تو كابينه و با اين كارهايشان زنان هار شده را هارتر كنند، سرشان به سنگ خورده و حالا هر چه كه هست به ويترين، لااقل اهميت مي دهند.

مسئله ما و جامعه‌ي زن ستيزمان اين است كه اگر جاي زنان شستشوي مغزي شده فقط مردان، توي كابينه و مجلس بودند هم، كاري براي احقاق حقوق زنان نمي كردند، چرا كه فقط كساني حق دارند به مجلس يا كابينه راه پيدا كنند كه آن گونه بيانديشند كه ناحق تكليف كرده و نه آن گونه كه حق مكلف فرموده است.

قضيه اينجاست كه تابوي بودن زن در مسند مديريتي مهم و سياسي بايد شكسته مي‌شد كه شد. اين يك پيشرفت است، حتي اگر بدون اعتقاد و فقط از سر مصلحت باشد، اين يعني شعار اين كه "اسلام و حكومت اسلامي ضد زن نيست" و اين شعار حتي اگر ترفندي باشد براي ضد زن عمل كردن در ناخودآگاه مردم و اجتماع رسوخ پيدا مي‌كند تا به موقعش جاري شود.

اصلا گيريم كه احمدي نژاد فقط دارد ادا در مي آورد كه به مساوات زن و مرد اعتقاد دارد و اين ادا درآوردن هيچ عقبه‌ي فرهنگي زن مدارانه در پي نخواهد داشت، همين ادا در آوردن، يعني قبول اين كه احترام به مساوات زن و مرد نزد عموم انساني تر و پسنديده تر است.

مسيح بزرگوار، در مقاله ات نوشته اي: «کسانی که زنان دربند را حتی لحظه ای به چشم خواهران خود ندیده اند و برای اذیت و آزاهای جنسی شان در زندان ، دل نگران نشده اند، چگونه ممکن است در پاسداشت دفاع از حقوق برابر زنان، کلید کابینه را به دست سه زن داده باشند.»

مسيح عزيز، جان انسان اين روزها بي بهاست، خصوصا انساني كه مخالف باشد. در اين روزها شايد اگر تعداد مردان آزار جنسي ديده يا كشته شده در زندان، چند برابر زنان نباشد، مي توانم قسم بخورم كه كمتر هم نيست و شكنجه شدن و آزارهاي جنسي دختران، ربطي به تفكرات مردسالارانه و مخالفت با دفاع از حقوق زنان ندارد.

مسيح عزيز، اميدوارم از من نرنجي اگر به تو بگويم، تو نيز داري با معيارهاي گفتمان غالب مردسالار نقد مي نويسي و قضاوت مي‌كني. چرا چنين چيزي مي‌گويم؟ چون به جاي نقد تفكر، به نقد جنسيت كابينه پرداخته اي. بله در اين كه خود زنان مي توانند به قدري برده ي تفكرات مردسالار شوند كه به عنوان نماينده مجلس يا وزير، در راستاي تثبيت يا تحكيم آن كار كنند شكي نيست، اما اين تحت نفوذ آيينهاي مردسالاري قرار گرفتن، زاييده‌ي جنسيت آنان نيست، بلكه زاييده‌ي ناآگاهي و تاثير پذيري بدون چون و چرا از گفتمان غالب است و اگر قرار است نقدي به كسي وارد شود بايد پا را از جنسيت سالاريهاي تاريخي فراتر گذاشت و به جاي حمله به جنسيت، تفكر و عمل غلط را نشانه گرفت.

مسيح عزيز تو از اين گفته اي كه آجرلو در جواب تو، در مورد اعدام روسپی ها حرف عشرت شایق را اصلا رد نکرد و فقط گفت هیاهوی خبری اش را نمی پسندد.

بله به راستي كه چه خوب بود آجرلو هم مثل مسيح بزرگوار ما، دلگير مي شد از هر كسي كه از اعدام روسپي ها سخن مي‌گفت، چه خوب بود كه آجرلو هم مثل مسيح ميدانست كه كم حجابي يا بد حجابي در محل كار علت روسپيگري نيست بلكه تن فروشي زنان معلول همين فرهنگ مردسالاري است كه به زن به چشم كالاي جنسي نگاه مي كند و نمي گذارد او خود را در هيئت يك انسان دوست بدارد و محترم بشمارد، چه خوب بود كه آجرلو متوجه بود روسپي ها همان قدر فرزند غفلت اجتماعند كه دزدها و معتادها، ولي مسيح عزيز من، تو نيز بايد بداني كه تمام اين كج فهميها و ناآگاهي ها هم معلول زنانگي نيست و معلول همان فرهنگ مردسالار است كه تمام تريبونهاي رسانه اي و غير رسانه اي را در دست گرفته و نمي گذارد آجرلو بتواند به زن به چشم يك انسان نگاه كند.

مسيح علي نژاد ايران من، وجود تو و امثال تو مايه ي اميد براي من و امثال من است، پس تو ديگر نبايد بلندگوي گفتمان غالب باشي و به جاي حمله به تفكر غلطي كه ازغدي ها و معصومي ها در مغز آجرلوها و رجبي ها كرده اند، جنسيت ايشان را مبناي نقد خويش قرار دهي.

مسيح عزيزم، اگر زنان مجلس برای محدود کردن سهمی که با تلاش خود دختران به دست آمده سنگ تمام گذاشتند، از اين كه زني عليه زن اقدام مي كند بيشتر متاسف باش، ولي در نقدت خصيصه ي ذاتي را مبنا قرار مده و بر عليه خصيصه ي اكتسابي كه تفكر غلط زن ستيز است قلم بزن.

مسيح عزيز، اين استدلال كه زن نبايد در كابينه باشد چون زنهايي وارد كابينه خواهند شد كه نمي توانند نقشي در بهتر كردن اوضاع داشته باشند، از استدلالات جامعه ي مردسالار است، چنين فرهنگي حقهاي بسياري را از زنان مي گيرد، با اين دليل كه شما توانايي درست استفاده كردن از اين حقها را نداريد و بيشتر گند مي زنيد. اين كار درست مثل اين است كه دستگيره ي در خانه اي كه در حال سوختن است را بكني با اين استدلال كه تمام كساني كه در خانه هستند قد كوتاهي دارند و دستشان به در نمي رسد براي باز كردن، اينجاست كه بايد يك با غيرت پيدا شود و فرياد بكشد كه آخر پدر آمرزيده، شايد يكي صندلي گذاشت زير پايش و در را باز كرد، شايد همين هايي كه رضا دارند به سوختن، وقتي آتش اين خانه دامن دخترشان را سوزاند، نردبان هم شدند براي باز كردن در اين جهنم لعنتي.

مسيح عزيز، استدلال تو درست مشابه استدلال كساني است كه حق طلاق يا حتي تصميم گيري در مورد زير عمل جراحي قرار دادن بدن خويش را از زنان گرفته اند.

مسيح بزرگوار، حتي وقتي با كساني با افكار هزار پله سنتي تر از آجرلو مواجه مي شوي، به ياد بياور كه آجرلو‌ها هم قرباني تفكر مردسالار هستند، آنها دشمن من و تو نيستند، فقط شانس اين را نداشته‌اند كه در معرض اطلاعاتي كه من و تو بنا به تصادف يا شانس با آن مواجه شديم، قرار بگيرند.

مسيح عزيز، تو كه از من معروفتري و چاقويت بيشتر برش دارد پيام من را اگر روزي آجرلو را ديدي به او برسان، بگو به جمله‌ي عميق جبران خليل جبران عزيز بيانديشد كه ما نه از گنهكاران فراتريم و نه از پيامبران فروتر. بگو براي اين كه به ياد بياورد از هيچ گنهكاري فراتر نيست از خودش بپرسد: از كجا معلوم، كه اگر تو، با همان شرايطي كه آن فاحشه بزرگ شده بود، رشد مي يافتي، هزاران عيب بيش از او را بر پيشاني نمي داشتي؟ بگو اگر نتوانست بر بزرگ انگاري خويش غلبه كند به اين بيانديشد كه از پيامبران فروتر نيست پس به ياد بياورد كه مي تواند چون مسيحي كه بر دامن نامي ترين روسپي شهر بوسه زد، فرا باشد و عظيم.

مسيح عزيز، در برابر هر اقدامي كه به نوعي شكستن فرهنگ مردسالاري باشد، به قول خودت آنقدر بافتهاي سنتي مقاومت خواهند كرد كه ديگر نيازي به ستيز روشنفكراني چون تو با آن اقدام با هيچ دليلي وجود نداشته باشد، قرار نيست يا نبايد باشد كه من و تو هم بلندگوي گفتمان غالب شويم و حرفهاي زن ستيزان تاريخ را دوره كنيم.

دوستدار و همقلمت: ارغوان اشتراني