مردها هميشه مي‌گويند زنها موجودات عجيبي هستند! اما به نظر من مردها موجودات عجيب‌تري هستند!
عاشق زنهاي مستقل مي‌شوند و بعد سعي مي‌كنند آنها را خانه‌نشين و وابسته كنند.
شيك پوشي و زيبايي زنها را تحسين مي‌كنند و زماني كه زنهاي اطرافشان (مادر، خواهر، همسر و ...) براي اين شيك پوشي و زيبايي وقت صرف مي‌كنند مسخره‌شان مي‌كنند.
وقتي زني آرام رانندگي مي‌كند از كنارش كه رد مي‌شوند متلك مي‌اندازند كه مثلا (پدال گاز سمت راستيه نه وسطي) (حالا ممكن است بدبخت دنبال آدرس مي‌گردد مثلا) اما وقتي همين زن پايش را روي گاز مي‌فشارد حس مي‌كنند دارد فحش... به آنها مي‌دهد و به بهاي باختن جانشان هم كه شده مي‌خواهند از او سبقت بگيرند و با مزه‌تر آنكه فوجي از ماشينهايي كه سعي دارند لايي بكشند و از آن زن جلو بزنند به راه مي‌افتد!...
ناداني زنها را نكوهش مي‌كنند و اگر زني پيدا شود كه معلومات داشته باشد و از آنها در بحثها استفاده كند حس مي‌كنند كه مي‌خواهد معلموماتش را به رخ آنها بكشد و ترجيح مي‌دهند هرگز پيش دكترهاي زن، وكلاي زن، معلمان زن و ... نروند!
و ....
پيكاسو مي‌گويد براي مردها دو نوع زن وجود دارد، الهه يا جاروكش.
زن عزيز خواننده‌ي وبلاگ من! راه سختي در پيش داري، اما تمام نيرويت را به كار ببر كه با تمام سعي‌ي كه مردها مبذول مي‌دارند تا تو را از الهه به جاروكش بدل كنند، الهه بماني!
نه براي اين كه مردها نمي‌توانند عاشق جاروكش‌ها شوند، براي اين كه خودت، نمي‌تواني خودت را در هيئت جاروكش دوست بداري!